چرا عاشق مي شويم، عاشق چه كسي مي شويم؟
آيا تاكنون به زوجهايي برخورده ايد كه هيچگونه هماهنگي ظاهري با يكديگر ندارند، اما هر دو آنقدر از زندگي شان راضي و خشنود هستند كه شما را مات و مبهوت مي كنند؟
بنا به گفته دكتر جان ماني ( روانپزشك ) در انتخاب همسر مناسب، عوامل مهم و يقين آوري دخالت دارند. از آن جمله ويژگي هايي است كه هر فرد از كودكي در مغز خود براي همسرش در نظر مي گيرد.
دكتر ماني آن را « طرح دلدادگي» مي نامد. ويژگي هايي كه به صورت پيام هاي رمزي در مغز باقي مانده و عامل ايجاد علاقه يا عدم علاقه ما نسبت به افراد گوناگون مي شود. به عبارت ديگر آنچه كه ما براي انتخاب ملاك قرار مي دهيم مثل رنگ مو، چشم، تن صدا و حتي بو و ساختمان ظاهري و فيزيكي شخص يا ويژگيهاي رواني مطلوب مانند خونگرمي، صميميت، آرامش، خونسردي و... ويژگيهايي هستند كه بايد با « طرح دلدادگي » ما همخواني داشته باشد. جالب است بدانيد اين طرح در كودكي در مغز شكل مي پذيرد ( حدود هشت سالگي ) و از همان زمان تا حصول نتيجه، مغز به دنبال گمشده خويش سرگردان است.
مادر، نخستين عشق واقعي پسر است كه كليات طرح دلدادگي او را رقم مي زند. هنگام كودكي مادر مركز توجه است و بي شك ما نيز مركز توجه او هستيم. بنابر اين اثري فراموش نشدني از مشخصه هاي او در نا خودآگاه ما بر جا مي ماند و براي هميشه كساني مي توانند ما را تحت تاثير خود قرار دهند كه از نظر چهره، اندام، شخصيت و يا حتي بذله گويي، و شوخ طبعي شباهتهايي به مادرمان داشته باشند.
علاوه بر مادر كه در تعيين مشخصه هاي انتخاب همسر بر ذهن پسرش تاثير مي گذارد، پدر نيز چون اولين جنس مذكري است كه وي در زندگي خود آنرا تجربه مي كند، الگويي است كه چگونگي رفتار با جنس مخالف را از او مي آموزد.
همانگونه كه رفتار مادر الگوهاي اوليه انتخاب همسر را در پسر شكل مي دهد، رفتار پدر نيز الگوهاي اوليه دختر را براي انتخاب شوهر آينده مشخص مي كند. چنانچه پدر دخترش را عاشقانه تحسين كند وبه او بفهماند موجودي باارزش است، دختر در ارتباط با مردان اعتماد به نفس كافي بدست مي آورد، اما اگر پدري بي محبت يا بهانه گير باشد و يا در كانون خانواده غيبتهاي طولاني داشته باشد، دختر دچار عدم اعتماد به نفس و خود كم بيني مي گردد و مطمئناً در زندگي خصوصي با همسرش نا موفق خواهد بود.
افزون بر آنچه ذكر شد بسياري عوامل روانشناختي و جامعه شناختي در انتخاب همسر موثرند. ما غالباً جذب كسي ميشويم كه تشابهاتي با خود، در او مي يابيم و طالب كسي هستيم كه به گونه اي با ما همساني داشته باشد. براي نمونه شخصي كه خود زيبا و جذاب است، غالباً جذب فردي مي شود كه او نيز داراي چنين ويژگيهايي باشد بعلاوه عموماً با افرادي كه از نظر سطح اجتماعي همسانيهايي با ما دارند، رشد مي كنيم و بزرگ مي شويم؛ با همشهري هايمان، دوستانمان كه تحصيلات، پيشينه و اهدافشان با ما هماهنگي دارد و ترجيح مي دهيم با افرادي معاشرت كنيم كه بيشتر به ما شبيه و نزديكترند.
در تحقيقات به عمل آمده توسط دكتررابرت وينچ، ثابت شده است هر فرد در انتخاب همسر، نخست متوجه تشابهات اجتماعي با او است و سپس بدنبال همسري است كه نيمه ديگر شخصيت او را تكميل كند. به عبارتي پر حرف در جستجوي شنونده اي خوب است و يا فرد عصبي مزاج و بد خلق، همسري صبور و مهربان مي خواهد. در پايان دكتر وينچ به اين نتيجه دست يافت كه براي ارائه يك زندگي موفق و عاشقانه، همسران بايد از نظر جامعه شناختي متشابه و از نظر روانشناختي متفاوت باشند.
همه ما بسياري مردان خوش تيپ و سرزبان داري مي شناسيم كه ترجيح داده اند با زنان محجوب و خجالتي ازدواج كنند، به اين مي گويند نوعي تاخت زدن و معامله كردن و يا از نظر بعضي ها برقراري تعادل! هنگامي كه زن يا مرد داراي امتياز يا موهبتي الهي است ( مثل هوش فراوان، زيبايي افسانه اي و يا شخصيتي كه ديكران را مجذوب ميكنند و يا بيش از اندازه ثروتمند است) كوشش مي كنند اين امتياز خود را با آنچه ندارد و در ديگري يافت ميشود، معاوضه كند مثلاً داشتن زيبايي فوق العاده، ممكن است فرد را به اين فكر اندازد كه با بدست آوردن قدرت و امنيت مي توان زيبايي را با پول تاخت زد و ...
وقتي افراد عاشق مي شوند در يك لحظه احتمالاًدر طرف مقابل ويژگي اي را مي يابند كه كامل كننده شخصيت آنهاست. به عبارتي با يك نگاه دل مي بازند.