تنها
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
5834
بازدیدهای امروز وبلاگ
0
بازدیدهای دیروز وبلاگ
5
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
تنها
لوگوی وبلاگ
تنها
بایگانی
مقالات
اشعار
اوقات شرعی
لوگوی دوستان


اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   حسین اشرفی پور  

عنوان متن دیوانگی چهارشنبه 83 دی 9  ساعت 11:45 صبح

پرواز با پرستو دیدار تا قیامتجدائی
از شام روز اخر کشتار شد عبادت
هر کس که خواست با من
 رنگی ز عشق گیرد
گفتم که رخ بپوشان
 تا عشق من بمیرد
اشکم چه خوش نشسته بر روی گونه هایم
از هجر گویم اما ........
.........باعشق میسرایم

سر داده ام سرودی با رنگ سرد
پائیز
روحم زغم تکیدست
قلبم زعشق لبریز
آن ناوک نگاهت .......
دل را به خون نشانده .
از عشق سینه سوزت
دیگر اثر نمانده
در آن بهار زیبا گل کرد اشنائی
فصل خزان گل شد روز من و جدائی
یکسال هم نپائید ان وعده دروغین
از عشق دل سرودن
 آن بله درغین


  نظرات شما  ( )


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ